نویسندگان: مشارکت کنندگان اصلی Biteye، Viee و Amelia
اگر به اندازه کافی در صنعت ارز دیجیتال غرق شده باشید، متوجه تغییر اساسی در روندها خواهید شد: افراد در حال جایگزینی نهادها به عنوان عنصر اصلی خلق ارزش هستند.
در گذشته، غولها و نهادها تخصیص منابع را تعیین میکردند. امروزه، یک حساب X، یک سیستم استراتژی و گروهی از دنبالکنندگان که به شما اعتماد دارند، برای یک فرد کافی است تا از محدودیتهای پلتفرم رها شود و به طور مستقل رشد کند.
این "ابر-فرد" است: فردی که میتواند بدون مشکل بین تولید محتوا، معاملات و کارآفرینی حرکت کند و حتی از هوش مصنوعی به عنوان مغز ثانویه شناختی خود استفاده کند. آنها تولیدکننده، سرمایهگذار و حتی سازنده روایت هستند.
در دنیای سنتی، این یک رویداد با احتمال نسبتاً کم است.
اما در سال ۲۰۲۵، زمانی که هوش مصنوعی و فناوریهای رمزنگاری همگرا میشوند، این به تدریج به واقعیت تبدیل میشود.
با نگاهی به تاریخ، هر تکامل فناوری نحوه رقابت افراد و سازمانها را تغییر داده است. ترکیب هوش مصنوعی و فناوری رمزنگاری یکی از معدود لحظاتی است که میتواند بهبودهای سیستمی را برای "مردم عادی" به ارمغان آورد.
هوش مصنوعی شناخت و خلاقیت را آزاد میکند، مانند نوشتن مقالات، تولید کد و تحلیل بازارها. شما را از اتکا به همکاری دانش داخلی شرکت آزاد میکند و در عوض به شما امکان دسترسی به یک اتاق فکر وسیع از هزاران نفر در هر زمان را میدهد.
ارز دیجیتال داراییها و هویت را آزاد میکند، مانند کیف پولهای درون زنجیره ای، انتقالهای میان زنجیره ای (کراس چین) و تراکنشهای بدون مجوز، که داشتن حاکمیت مالی را آسانتر میکند.
مهمتر از همه، این دو عنصر یک چرخه مثبت تشکیل میدهند: هوش مصنوعی کارایی را بهبود میبخشد و ارز دیجیتال نتایج را تقویت میکند.
تصور کنید کسی از هوش مصنوعی برای کمک به یادگیری رمزنگاری، نوشتن و برنامهنویسی استفاده میکند، در حالی که کیف پول درون زنجیره خود را دارد و معاملات سرمایهگذاری انجام میدهد. در این نقطه، آنها دیگر نیازی به اتکا به هیچ سازمانی برای حفظ خلاقیت خود ندارند. این نمونه اولیه یک ابر-فرد است.
هیچ الگوی ثابتی برای تبدیل شدن به یک ابر-فرد وجود ندارد، اما سه مسیر نمونه را میتوان از شیوههای فعلی خلاصه کرد.
بسیاری از مردم دست کم میگیرند که وب ۳ چقدر برای سازندگان دوستانه است. تأثیرگذاران برتر میتوانند از نفوذ خود برای دسترسی به منابع پروژه، سرمایه و حتی پلتفرمهای خود استفاده کنند.
به ویژه پس از اینکه "دورهای KOL" رایج شد، پروژهها به طور فعال بخشی از بودجه خود را به KOLهای برتر اختصاص میدادند. این به این دلیل است که برای تیمهای پروژه، KOLها مراکز اعتماد هستند که مستقیماً به کاربران هدف میرسند و احساسات را شکل میدهند. برای تولیدکنندگان محتوا، دورهای KOL نشاندهنده راهی زودهنگام برای مشارکت در بازار اولیه و کانالی برای پولی کردن نفوذ است.
پشتیبانی هوش مصنوعی در حال تبدیل تولید مداوم محتوای با کیفیت بالا از "کار سخت" به یک "فرآیند سیستماتیک" است. قابلیتهای اصلی یک KOL در حال تکامل از بینشهای ساده صنعتی به یک جریان کاری "تقویت شناختی" است که از هوش مصنوعی برای تحقیقات عمیق، نوشتن سریع و حتی توزیع چند فرمتی استفاده میکند.
با این حال، مسیر تبدیل شدن به یک KOL آسان نیست؛ هرچه بیشتر خود را بیان کنند، مسئولیتهای آنها بیشتر میشود. هرگونه قضاوت اشتباه میتواند هم به درآمد و هم به شهرت آنها آسیب برساند. به همین دلیل است که KOLهایی با قابلیت بقای واقعاً طولانیمدت سه ویژگی مشترک دارند: تواناییهای تولید محتوای پایدار و ثابت، حساسیت نسبت به چرخههای صنعت و درک روشنی از مرزهای اعتبار خود.
در وب ۳، توجه یک عامل تولید است و در این محیط است که KOLها شرایط زیربنایی برای تبدیل شدن به "ابر-افراد" را دارند، یعنی اشغال یک موقعیت غیرقابل جایگزین در ساختار بازار از طریق شناخت و بیان.
اگر تولیدکنندگان محتوا از دانش برای دسترسی به منابع استفاده میکنند، پس هسته کارآفرینان در حل مسئله نهفته است. با پشتیبانی هوش مصنوعی، این فرآیند کارآمدتر از همیشه در حال تبدیل شدن است: وظایفی که قبلاً نیاز به هماهنگی نقشهای متعدد مانند طراحی، توسعه و عملیات داشتند، اکنون میتوانند توسط یک فرد ماهر در هوش مصنوعی هدایت شوند.
در واقعیت، کارآفرینان موفق اغلب "همهکاره" هستند، اما دقیقتر، آنها "همکاران هوش مصنوعی" کارآمدی هستند: آنها باید منطق محصول و ریتم تأمین مالی را درک کنند و همچنین اجماع جامعه را مدیریت کنند؛ آنها میتوانند از هوش مصنوعی برای کمک به تحلیل بازار و تولید محتوا استفاده کنند و همچنین از کلمات محرک برای هدایت ابزارهای توسعه برای تکمیل مستقل پیادهسازی اولیه MVP از طراحی نمونه اولیه، قرارداد هوشمند تا استقرار فرانتاند استفاده کنند.
در مقایسه با کارآفرینی سنتی، وب ۳ عدم قطعیت بیشتری را ارائه میدهد اما آزادی بیشتری نیز دارد. پذیرش گسترده هوش مصنوعی موانع ورود و هزینههای همکاری را برای استارتاپها بیشتر کاهش میدهد و شرکتهای یک نفره را نه تنها ممکن میسازد، بلکه به مسیر ترجیحی برای بسیاری از افراد با عملکرد بالا برای دستیابی به انباشت سرمایه اولیه سریع تبدیل میکند.
معامله نزدیکترین راه برای ماندن در صدر احساسات بازار است. در گذشته، معامله گران موفق به تجربه، شهود بازار و بررسی دستی متکی بودند. امروزه، جهت تکرار، ترجمه ایدههای استراتژیک به پیادهسازی کد است. حتی بدون دانش کدنویسی، معامله گران میتوانند از Vibe Coding برای توصیف منطق معاملاتی خود به هوش مصنوعی به زبان طبیعی استفاده کنند (مانند "وقتی یک شاخص خاص یک صلیب طلایی تشکیل میدهد و یک نهنگ در درون زنجیره حرکت میکند، به من اطلاع دهید")، و هوش مصنوعی اسکریپتهای نظارتی قابل اجرا یا ابزارهای معاملاتی تولید خواهد کرد.
این به طور قابل توجهی معامله گران را از وظایف تکراری آزاد میکند و به آنها اجازه میدهد تا بر تکامل استراتژی تمرکز کنند. بر اساس این، معامله گران میتوانند به طور کارآمدتری دیدگاهها را ارائه دهند، جوامع را مدیریت کنند یا خدمات داده ارائه دهند و بدین ترتیب مزیتی ترکیبی ایجاد کنند که فراتر از خرید و فروش ساده است.
صرف نظر از مسیر انتخاب شده، تجربه عملی بسیار مهم است؛ هیچ مقدار حرف پوچ نمیتواند جایگزین اقدام عملی شود. ابر-افراد به "یک سیستم خودران" نیاز دارند. KOLها به خلق مداوم، کارآفرینان به توسعه مداوم و معامله گران به معاملات مداوم نیاز دارند - هر مرحله باید از طریق تمرین آزمایش و تکامل یابد.
تبدیل شدن به یک ابر-فرد نیاز به پشتیبانی قابلیتهای چند بعدی دارد که در میان آنها بهرهوری محتوا، ادراک درون زنجیره، همکاری هوش مصنوعی و قضاوت مستقل بسیار مهم هستند.
۱. بهرهوری محتوا: تولید محتوای با کیفیت بالا یک وسیله اساسی برای تقویت نفوذ شخصی است. این فقط یک ابزار ترافیک نیست، بلکه شکلی از ارز بر اساس نفوذ است. محتوایی که واقعاً یک دارایی ماندگار به جا میگذارد، اغلب محتوایی است که به وضوح یک دیدگاه را بیان میکند. چه یک پست کوتاه، یک مقاله طولانی یا یک آموزش باشد، همه میتوانند به عنوان تقویتکننده دانش عمل کنند.
۲. آگاهی درون زنجیره: فعالیت نهنگ، عمق بازار، نمایههای آدرس و تغییرات درآمد پروتکل همگی سیگنالهای اولیه قبل از توسعه کامل احساسات بازار هستند. حتی اگر نیازی به تحلیلگر داده بودن ندارید، حداقل باید در استفاده از Dune، DefiLlama و Etherscan برای ساخت داشبورد درون زنجیره خود و کسب مزیت اطلاعاتی مهارت داشته باشید.
۳. همکاری هوش مصنوعی: در دنیای امروز که هوش مصنوعی به زیرساخت تبدیل شده است، مرزهای یک فرد قبلاً توسط ابزارها تعریف شده است. استفاده مؤثر از ابزارهای هوش مصنوعی مانند ChatGPT، Gemini و Cursor و ادغام آنها در فرآیندهایی مانند تولید محتوا، تحلیل پروژه و نمونهسازی محصول، انجام وظایفی را که قبلاً نیاز به کار تیمی داشتند با حداقل هزینه ممکن میسازد.
۴. قضاوت مستقل: چالش واقعی کسب اطلاعات نیست، بلکه قضاوت است. هرچه وب ۳ بیشتر با اطلاعات اشباع شود، قضاوت مستقل بیشتر به خط تمایز بین افراد استثنایی تبدیل میشود. در حالت ایدهآل، باید سیستم قضاوت ارزش کامل خود را ایجاد کنید: به چه چیزی اعتقاد دارید؟ چگونه تصمیم میگیرید؟ چگونه پروژهها را ارزیابی میکنید؟ چگونه با ضررها برخورد میکنید؟
در عمل، این قضاوت در بسیاری از جزئیات کوچک منعکس میشود: آیا به طور منظم دیدگاههای خود را سازماندهی میکنید؟ آیا اصل سرمایهگذاری ثابتی دارید؟ آیا میتوانید وقتی اشتباهی را میپذیرید، قاطعانه ضررهای خود را کاهش دهید؟ آیا میتوانید در طول ترس از دست دادن سرمایه منطقی بمانید؟ به عبارت دیگر، شما باید بتوانید به طور مداوم اشتباهات خود را بررسی و اصلاح کنید، به جای اینکه فقط به این دلیل که کسی میگوید "این یک سهام با عملکرد برتر است" به دنبال موج باشید.
بنابراین، فرد واقعاً استثنایی کسی نیست که بیشترین ابزارها را دارد، بلکه کسی است که ابتدا آن ابزارها را در یک سیستم ادغام میکند. آنها از هوش مصنوعی برای سازماندهی اعلانهای تلگرام روزانه استفاده میکنند، با Cursor اسکریپتهای خودکار برای پیگیری فرصتهای ایردراپ مینویسند و داشبوردهایی در Dune برای نظارت بر محبوبیت پروژه میسازند. آنها ممکن است به نظر یک نفر باشند، اما پشت آنها یک تیم کامل نامرئی ایستاده است.
برای اکثر مردم عادی، داشتن مهارتهای توسعه مانند یک رویای دور به نظر میرسد. اما در عصر هوش مصنوعی، نوشتن کد دیگر تنها مسیر خلق نیست.
Vibe Coding مسیر دیگری را ارائه میدهد: شما فقط نیاز دارید "زبان انسانی صحبت کنید" و بگذارید هوش مصنوعی فرآیند ساخت را برای شما انجام دهد. این رویکرد نه تنها مانع ورود بسیار کمی دارد، بلکه تقریباً در هر مرحله از کمک هوش مصنوعی استفاده میکند. پس چگونه میتوانید از Gemini 3 Pro + Antigravity برای ساخت یک برنامه از ابتدا و انتشار آن در سراسر شبکه در فقط دو ساعت استفاده کنید؟ کل فرآیند را میتوان تقریباً به چند مرحله تقسیم کرد:
۱. ابتدا، حسابهای ابزار را ثبت کنید: GitHub، Vercel، حساب Google، و سپس نرمافزار Antigravity را نصب کنید.
۲. سپس فرآیند رسمی Vibe Coding میآید. میتوانید مستقیماً به هوش مصنوعی بگویید، "میخواهم یک برنامه سازماندهی جریان اطلاعات TG ایجاد کنم،" و هوش مصنوعی به طور خودکار فایلهای پروژه را تولید میکند، کد فرانتاند را مینویسد و یک صفحه تقریبی میسازد. با این حال، گاهی اوقات باید به آن در اشکالزدایی کمک کنید، مانند اشاره به جایی که صفحه به درستی کار نمیکند، اضافه کردن ویژگیهای جدید یا تغییر منطق.
۳. پس از تکمیل تقریبی توسعه برنامه، مرحله بعدی آپلود کد است. میتوانید دستور "کد فعلی را به GitHub آپلود کنید و یک مخزن جدید ایجاد کنید" را وارد کنید، و هوش مصنوعی عملیات را در پسزمینه تکمیل خواهد کرد. استقرار نیز ساده است: از وبسایت Vercel بازدید کنید، پروژه GitHub که تازه ایجاد کردهاید را وارد کنید، و هوش مصنوعی از شما میخواهد متغیرهای محیطی لازم را پر کنید. سپس، روی Deploy کلیک کنید.
Vibe Coding به افراد با تجربه کدنویسی صفر آموزش میدهد تا با استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی محصولات حداقلی قابل استفاده بسازند. در گذشته، ایجاد یک محصول دیجیتال به معنای یادگیری گسترده، آزمون و خطای مکرر، ساخت یک تیم و برونسپاری بود. اکنون، یک نفر و یک کامپیوتر میتوانند همه کارها را انجام دهند. این توانایی حرکت از "تقاضا به اجرا" خندقی است که از ابر-افراد آینده محافظت خواهد کرد.
Zhixiong Pan (@nake13) چندین مقاله و آموزش در مورد Vibe Coding منتشر کرده است و "خودانگیزشی" را به عنوان پیشنیاز تبدیل شدن به یک ابر-فرد در نظر میگیرد. او تأکید میکند که Vibe Coding فقط برای متخصصان نیست، و نه یک تمرین خودخواهانه برای مبتدیان، بلکه مسیری مناسب برای همه کسانی است که مایل به پذیرش وضع موجود نیستند و بر خودانگیزشی اصرار دارند.
طبق گفته @porounclemao، "ابر-افراد" به مردم عادی اشاره دارد که حاکمیت را در عصر هوش مصنوعی + ارز دیجیتال بازسازی میکنند. هسته در تسلط بر بهرهوری هوش مصنوعی و حاکمیت مالی ناشی از کیف پول نهفته است. او بر اساس تجربه خود در دنیای ارز دیجیتال، پنج مرحله را پیشنهاد میکند: بیداری، تعادل، خودمختاری، بهره مرکب و یک بازی بینهایت. ثروت صرفاً یک محصول جانبی است؛ محصول واقعی "خود-تکاملی" است.
تدی (@DeFiTeddy2020) معتقد است که هوش مصنوعی + ارز دیجیتال واقعاً در حال اجرا است، که همه را به یک KOL و همه را به یک توسعهدهنده تبدیل میکند. محتوایی که قبلاً فقط برای KOLهای تحقیقات سرمایهگذاری حرفهای در دسترس بود، اکنون میتواند حتی توسط تازهواردان با کمک هوش مصنوعی نوشته شود؛ محصولاتی که قبلاً فقط برای برنامهنویسان در دسترس بود، اکنون میتواند توسط مبتدیان با استفاده از Vibe Coding راهاندازی شود.
KuiGas معتقد است که یک ابر-فرد کسی است که ریتم زندگی خود را کنترل میکند. آزادی واقعی درباره انجام هر کاری که میخواهید نیست، بلکه درباره توانایی انتخاب عدم انجام هر کاری است که نمیخواهید انجام دهید. او از یک مدیر حرفهای به یک تولیدکننده محتوای وب ۳ تبدیل شد، یک سبک زندگی "بسیار ساده و یکنواخت" را انتخاب کرد، آزادی را از طریق خلق و بهره مرکب انباشته کرد و بدین ترتیب به یک ابر-فرد تبدیل شد. او تأکید میکند: "کارهای ساده را مکرراً انجام دهید و در انجام کارهای تکراری پایدار باشید."
ستاره @starzq یک مقایسه اهرمی بسیار روشن ارائه داد: "اهرم ورود به یک شرکت بزرگ هوش مصنوعی است، در حالی که اهرم تبدیل شدن به یک ابر-فرد ارز دیجیتال است." او تأکید کرد که ارز دیجیتال به افراد اجازه میدهد معاملات جهانی را بر حسب دلار آمریکا انجام دهند، که آربیتراژ جغرافیایی را ممکن میسازد؛ در عین حال، با سپردهگذاری USDT و کشاورزی، میتوانند به راحتی بازده قابل توجهی به دست آورند و آستانه FIRE را کاهش دهند.
@wang_xiaolou معتقد است که چالش واقعی در تبدیل شدن به یک "ابر-فرد" "هوش مصنوعی + ارز دیجیتال" نهفته است. او فرآیند تولید محتوای خود را به اشتراک گذاشت: ورود محتوا از طریق حسابهای رسمی WeChat، X و رسانههای اجتماعی، سپس پردازش آن با Youmind و NotebookLM، و در نهایت خروجی آن به عنوان مقالات، توییتها و ویدیوها - یک جریان کاری خودران و بسته.
اگرچه این KOLها دیدگاههای متفاوتی دارند، اما یک اجماع بسیار روشن را به اشتراک میگذارند: ابر-افراد کسانی نیستند که استعدادهای فوقالعادهای دارند، بلکه مردم عادی هستند که میتوانند به طور مداوم محتوا تولید کنند، به طور فعال از ابزارها استفاده کنند و از طریق خودانگیزشی در میان عدم قطعیت به بهره مرکب بلندمدت دست یابند.
در این بازار، اکثر مردم توسط اضطراب شکست میخورند.
در طول بازار صعودی، مردم از دست دادن فرصت میترسند؛ در طول بازار نزولی، آنها از از دست دادن پول میترسند. وقتی بازار خوب است، جرأت افزایش موقعیتهای خود را ندارند؛ وقتی بازار بد است، جرأت خروج ندارند.
در میان نوسانات بازار، ذهنیت فرد مدام تحت تأثیر قرار میگیرد. ریشه اضطراب در این واقعیت نهفته است که شما صرفاً یک "نگهدارنده ارزش" هستید، نه یک "خالق ارزش".
راه شکستن این چرخه، تبدیل شدن به خود ارزش است. یک ابر-فرد شوید، از هوش مصنوعی به خوبی استفاده کنید و ارزش ایجاد کنید. احساس امنیت شما در نهایت از ارزشی که میتوانید ایجاد کنید ناشی میشود، نه از اعداد در حال نوسان در حساب شما.
در نهایت، چه دوست داشته باشید چه نه، روند بازسازی بهرهوری توسط هوش مصنوعی و بازسازی روابط تولید توسط وب ۳ برگشتناپذیر است. پذیرش تغییر تنها راه حل است.


